یادگاری :/
گفتم یه چند بخشش رو همینجور شانسی عکس بگیرم و تیکه تیکه اینجا بذارم و یه چند بندی از اخراش گرفتم که داستان رو لو نده و راجب داستان نباشه (شرمنده اگه کج و کنجوله :/ )
کتاب بوف کور :

.......

........

..........

برچسبها: کتابخونه, بوف_کور
اطاق شماره ی دوازده
گفتم یه چند بخشش رو همینجور شانسی عکس بگیرم و تیکه تیکه اینجا بذارم و یه چند بندی از اخراش گرفتم که داستان رو لو نده و راجب داستان نباشه (شرمنده اگه کج و کنجوله :/ )
کتاب بوف کور :

.......

........

..........

دیدین وقتی اب رو توی هر ظرفی می ریزین بدون اینکه ماهیت خود اب تغییر کنه شکل اون ظرف میشه ؟ کتاب بوف کور هم همینه هر کسی با هر افکاری این کتاب رو بخونه برداشت خودش رو ازش میکنه و یه جورایی این کتاب تبدیل میشه به یه ایینه که میتونی توش افکار خودت رو ببینی ، وقتی داستان رو می خونی می فهمی که نویسنده هدفش چیزی بیشتر از تعریف کردن یک داستان بوده و دنبال این می گردی که هر کدوم از ادم های داستان نماد چه چیزی هستن و به تعداد ادم هایی که این کتاب رو خوندن نظر های مختلف وجود داره .
در اصل درسته که کلماتی که ما توی این کتاب می خونیم یکسانه ، اما برداشتمون ازین کلمات و تصورمون از داستان اونقدری فرق داره که انگار هر کس یک داستان مجزا خونده و فکر می کنم این موضوع باعث میشه که این کتاب یکی از معروف ترین رمان های فارسی باشه .