شماره ی دوازده

اطاق شماره ی دوازده

موقعی که داشتم با این دکتر

نه دکتر خودمون

با دکتری که پزشک نیست و دکتر خودمون برای کاری که میخوام بکنم بهم معرفی کرد

موقعی که داشتم حرف میزدم، اینجوری بودم که احتمالا دانشگاه تهران یا شهید بهشتی تحصیل کردن، ممکنه زیبا باشه. اینکه استادت بیشتر از پونزده سال سابقه ی تدریس داشته باشه. مسیرش رو تا حدی رفته باشه، اینکه فکر کنی طرفت تافته ی جدا بافته ست و خب، توی بخش های بین المللی حرفی واسه گفتن داشته باشه

اساتید ما اکثرا استاد های جوونی ان که هنوز نمیدونن از کار توی این دانشگاه قراره سرخورده بشن، پر از ذوق و شوقن با ایده هایی ناب و خلاصه که میخوان خودشون و دانشجو هاشون رو ببرن به قله های دست نیافتنی، منهتا تا جا بیوفتن و دستشون بیاد چجوری بهتر میشه درس داد و مطلب رو متقل کرد و با دانشجو چه جور رفتاری متعادله، از این دانشگاه میرن. خودشون هم اول راه ان و خب، ما هم بیشتر با اساتیدمون خودمونی و صمیمی ایم، تا اینکه جلوشون دست و پای خودمون رو جمع کنیم.

امیدوارم این ترم اوضاع زندگی بهتر باشه، که اوضاع روحی منم بهتر باشه تا بتونم واقعا دانشجویی کنم، یعنی واقعا برم دانش رو بجویم.

+ نوشته شده در  شنبه سیزدهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 18:8  توسط شَلَمبات زده  |